warrant

تلفظ:  US [ˈwɔrənt] UK [ˈwɒrənt]
  • n.براساس مجوز ها; حکم; حکم
  • v.لازم را; حق را مناسب
  • Webحکم تضمین; توجیهی
n.
1.
سند نوشته شده توسط قاضی که به پلیس اجازه برای انجام کاری برای مثال به کسی دستگیری یا خانه; سند که به کسی اجازه رسمی برای انجام کاری
2.
دلیل برای انجام کاری
v.
1.
را به عمل به نظر می رسد معقول یا لازم
2.
به قول چیزی