install

تلفظ:  US [ɪnˈstɔl] UK [ɪnˈstɔːl]
  • v.نصب; تنظیم; قرار دادن; تاسیس (روش)
  • Webشروع نصب; برای نصب; دستگاه
v.
1.
به یک تکه از تجهیزات را جایی قرار دهید و آن را آماده برای استفاده; به برنامه جدید و یا بخشی از نرم افزار به رایانه را قرار داده به طوری که شما می توانید آن را استفاده کنید
2.
رسما کسی را در کار مهم و یا موقعیت قرار داده
3.
برای قرار دادن کسی جایی
na.
1.
نوع instal