impaired

تلفظ:  US [ɪmˈperd] UK [ɪmˈpeə(r)d]
  • adj.آسیب دیده; آسیب; مشکلی با وجود دارد; نقص (جسمی یا روانی)
  • v."سخت گذشته ساده و صفت"
  • Webموانع; مجروح; تضعیف
adj.
1.
اگر بدن شما توانایی برای انجام کاری مختل شده است، شما به طور کامل قادر به انجام آن نیست
v.
1.
گذشته ساده و صفت از impair
adj.
1.
if your body's ability to do something is impaired, you are not fully able to do it 
v.