flailed

تلفظ:  US [fleɪl] UK [fleɪl]
  • n.Flail; باستان flail مانند سلاح; flail
  • v.آمار با flail (غلات)، شلاق
  • WebFlail زنجیره ای; flail; شادی
n.
1.
ابزار مزرعه متشکل از یک چوب بلند با چوب کوچکتر است که از آن در پایان مورد استفاده برای هدف قرار دادن دانه به جز شکستن نوسانات
v.
1.
به حرکت بازوها و پاهای خود را یک روش کنترل نشده
2.
کسی که چند بار با چیزی مانند چوب ضربه
3.
ضربه دانه با ابزار ویژه ای برای شکستن آن را از هم جدا