fade

تلفظ:  US [feɪd] UK [feɪd]
  • v.به تدریج ناپدید می شوند; محو می شود; محو شدن; محو شدن
  • adj.خسته کننده; نحیف
  • Webمحو شدن; پژمرده را به
v.
1.
اگر محو نور تیره می شود; اگر محو رنگ چیزی یا اگر چیزی در آن محو آن به تدریج کم رنگ می شود; اگر چیزی محو تا بالاخره پیام بسته آن به تدریج کمتر روشن یا قابل توجه می شود; اگر محو صدا، تا زمانی که شما نمی توانید آن را هر بیشتر گوش آن به تدریج ساکت تر می شود؛ اگر محو حافظه و یا احساس تا زمانی که شما مجبور نیستید آن دیگر آن به تدریج ضعیف تر می شود
2.
شدن کمتر معروف یا کم اهمیت
3.
اگر محو گل شروع به مردن
4.
اگر کسی محو آنها از دست دادن قدرت خود و تبدیل به بیمار یا مرگ
5.
اگر یک بازیکن و یا تیم محو، توقف انجام و برنده