passing

تلفظ:  US [ˈpæsɪŋ] UK [ˈpɑːsɪŋ]
  • n.مرگ; می رود برای جلوگیری از تصویب موجود و (قانونی)
  • adj.موقت; لحظه ای; پس از آن; گذشته
  • adv.بسیار
  • v.«، صفت حاضر تصویب»
  • Webعبور; انتقال; توانایی عبور
adj.
1.
حرکت گذشته
2.
فقط یک زمان کوتاه مدت و معمولا بسیار مهم و جدی
3.
اندکی
4.
هنوز کامل یا دقیق
n.
1.
کسی ' ثانیه مرگ. این کلمه استفاده شده است برای جلوگیری از زمانی که شما فکر می کنم این ممکن است کسی را ناراحت گفت: "مرگ"
2.
روند با گذشت زمان که
3.
روند که چیزی به پایان می رسد یا موجود را متوقف می کند
v.
1.
صفت حال پاس