mortifying

تلفظ:  US [ˈmɔrtəˌfaɪɪŋ] UK [ˈmɔː(r)tɪˌfaɪɪŋ]
  • v.سرکوب (میل); "پزشکي" مبتلا به قانقاریا انگشت یا پا (باشد)؛ "گیاه; گیاه شناسی "نقطه; تحقیر
  • Webندامت; Mortifying; ناراحت
v.
1.
به کسی احساس عمیق شرمنده و تحقیر
2.
به تلاش برای به زانو در آوردن بدن یا تمایلات و احساسات توسط خود نظم و انضباط، مشکلات، پرهیز از لذت و به خصوص خود-تحمیل درد، معمولا برای مقاصد مذهبی تحمیل
3.
به فروپاشی و مرگ