insides

تلفظ:  US [ɪnˈsaɪd] UK [ˈɪnˌsaɪd]
  • n.داخل; فضای داخلی; دهان اندام; اطلاعات خودی [پیام]
  • adj.داخلی; خودی; کار داخل خانه
  • adv.در داخل
  • prep.در درون
  • Webمعده; داخل; ارگان های زنگ فو
n.
1.
بخش درونی چیزی
2.
بخشی از چیزی است که درون چهره
adj.
1.
در یک ظرف یا فضای محصور شده; به خصوص زمانی که شما خارج از کسی یا چیزی در اتاق و یا ساختمان، گفت که استفاده; در یک منطقه یا کشور; در سمت درونی از چیزی; در بخش داخلی چیزی
2.
به ساختمان; به ظرف های محصور و یا فضای خالی
3.
در داخل سازمان و یا گروه. شناخته شده فقط توسط افرادی که متعلق به یک سازمان خاص یا گروه
4.
در کسی است ذهن، اما نه همیشه نشان داده شده و یا بیان
5.
در حال حاضر مست یا خورده. برای صحبت کردن در مورد یک احساس است که شما در معده خود را مورد استفاده قرار
6.
در کمتر از یک مقدار خاص از زمان انجام
7.
گذراندن زمان در زندان