implement

تلفظ:  US [ˈɪmpləmənt] UK [ˈɪmplɪmənt]
  • v.پیاده سازی; پیاده سازی; پیگیری اجرای; لازم الاجرا
  • n.ابزار; دستگاه; (اغلب) لوازم ساده در فضای باز
  • Webپیاده سازی; پایان؛ قادر به
n.
1.
ابزار و یا یک قطعه ساده از تجهیزات
v.
1.
چیزی را مانند ایده طرح سیستم یا قانون شروع به کار و استفاده می شود
n.
v.