- v.پیاده سازی; پیاده سازی; پیگیری اجرای; لازم الاجرا
- n.ابزار; دستگاه; (اغلب) لوازم ساده در فضای باز
- Webپیاده سازی; پایان؛ قادر به
n. | 1. ابزار و یا یک قطعه ساده از تجهیزات |
v. | 1. چیزی را مانند ایده طرح سیستم یا قانون شروع به کار و استفاده می شود |
- They wear the stole and alba..and bear the implements of the mass.
منبع: A. B. Jameson - It was left to Arakcheyev to implement the system.
منبع: E. Crankshaw - A regulation..was issued..but was never implemented.
منبع: Anthony Smith - The NHS reforms, uncosted and untried anywhere and implemented at speed against much opposition.
منبع: R. Hole
-
تنظیم مجدد کلمه انگلیسی: implement
-
در implement کلمات جدید با اضافه کردن یک حرف در ابتدا یا انتهای تشکیل شده بر اساس
a - impalement
s - implements
- implement با بیش از هفت نامه حاوی کلمات انگلیسی : هیچ نتیجه ای
- لیست تمام کلمات انگلیسی کلمات انگلیسی شروع با implement, کلمات انگلیسی است که شامل implement یا کلمات انگلیسی با implement
- با همان ترتیب کلمات انگلیسی است که تشکیل شده توسط هر بخش از : imp m p ple e em eme m me men e en t
- در implement تمام کلمات انگلیسی با یک حرف تغییر شکل گرفته بر اساس
- ایجاد کلمات انگلیسی جدید با همان جفت نامه: im mp pl le em me en nt
- پیدا کردن کلمات انگلیسی با implement شروع با حرف بعدی
-
کلمات انگلیسی شروع با implement :
implement implementable implementation implementations implemented implementing implementor implementors implements -
کلمات انگلیسی است که شامل implement :
implement implementable implementation implementations implemented implementing implementor implementors implements -
کلمات انگلیسی با implement :
implement