discomposed

تلفظ:  UK [dɪskəm'pəʊzd]
  • v.مشکل را; آزار و اذیت (نظم)
  • Webعصبی; وحشت; قلب ها ظروف سرباز یا مسافر
v.
1.
به کسی می خونسردی خود را از دست