compacting

تلفظ:  US [kəmˈpækt] UK [kəm'pækt]
  • v.فشردگي; ساده (سبک); بسته به; جمع و جور
  • adj.فشرده; بستن; تراکم (مواد); چاق و چله (فیزیکی)
  • n.معامله; جعبه پودر قابل حمل; اتومبیل های کوچک
  • Webمطبوعات تشکیل; فشرده سازی ریخته گری؛ سرکوب
adj.
1.
کوچکتر از بسیاری از چیزهای از همان نوع; کوچک اما مرتب در راه است که با استفاده از فضای بسیار موثر؛ کوچک و با تنها فضاهای کوچک بین قطعات. فرد جمع و جور است جسمی کوچک اما قوی به نظر می رسد
2.
واضح است که با استفاده از چند کلمه بیان شده
v.
1.
چیزی را کوچکتر و یا محکم تر با این فشار یا کوچکتر و یا محکم در این راه
n.
1.
ماشین های کوچک
2.
یک ظرف مسطح کوچک پودر صورت با آینه داخل
3.
توافق اغلب مردم آن را مخفیانه
4.
روزنامه با صفحات نسبتا کوچک است که با اخبار جدی مسائل