begin

تلفظ:  US [bɪˈɡɪn] UK [bɪ'ɡɪn]
  • v.شروع; شروع; شروع; شروع (یا)
  • Webشروع; شروع; شروع
commence embark (on upon enter (into upon fall (to) get off kick off launch lead off open start strike (into)
v.
1.
برای شروع به انجام کاری; برای شروع به احساس یا فکر کردن چیزی؛ به فعالیت یا فرآیند شروع و یا وجود دارد; به توجه خود را به چیزی برای اولین بار
2.
برای شروع به اتفاق می افتد و یا موجود; اگر یک جمله کتاب، و غیره. شروع با حرف خاص کلمه، و غیره، که اول در آن است; اگر محل جایی آغاز می شود، که اولین نقطه ای که در آن شما در نظر آن را به است. اگر فعالیت یا فرآیند را با چیزی است که اولین چیزی است که اتفاق می افتد در آن آغاز می شود; برای شروع به صحبت کردن