rif

تلفظ:  US [rɪf] UK [rif]
  • n.جلو راست داخل منحنی; القاکننده مقاومت
  • Webفدراسیون Renju; ریفامپین (ریفامپیسین); فیبروز tubulointerstitial (کلیه، فیبروز بینابینی)
v.
1.
بخدمت خاتمه دادن اعضای نیروی کار یا گذاشته شود
n.
1.
تخمگذار از اعضای نیروی کار.
v.
1.
n.